آن لحظه را از یاد نخواهم برد
آن لحظه که بردی دلمو با خود.یادگار
آن لحظه که گشتی برای زنده ماندنم.نفس
آن لحظه که خورد جانم به جانت.گره
و آن لحظه که من مردو زاده شد.ما
آن لحظه را از یاد نخواهم برد
خانوم جونم کجایی درد دلم ندانی شبای دور از تو شبای دل تنگیه وقتی که تو نباشی هوا همش ابریه کاشکی تو پیشم بودی خورشیدکه قشنگم هم روشن میکردی دل من و هم هوای آسمونم
سالی گذشت از سر اولین احساس من
فصلی گذشت از سر اولین دیدار تو
ساعتی گذشت از سر آخرین دیدار ما
ولی حس دلتنگی من گویی از سر اولین احساس من مانده است
ای طلوع اولین دوست ای رفیق آخر من
به سلامت سفرت خوش ای یگانه یاور من
مقصدت هرجا که باشه هر جای دنیا که باشی
اون ور مرز شقایق پشت لحظهها که باشی
خاطرت باشه که قلبت سپر بلای من بود
تنها دست تو رفیق دست بیریای من بود
بی تو هرگز تا به ابد نمیشود
دل وحشی من رام کسی نمیشود
لحظه ای یاد من غاقل از یاد تو نمیشود
بهترین من جز با نام تو معنا نمیشود
گویم از عزل تا به ابد زندگی بیتو دگر نمیشود.